کسی که برام در خصوصی از پنجم دیماه و خونخواهی و شورش و فراخوان نوشتی، با اون شعرهای مسخرهی بچگانهت، اسم و نشانت کو!؟ #ترسو #جویاینان
پ.ن یکم : حُسنای عزیز، خب خودت میدونی که هر چند وقت یکبار آدرس وبتُ تغییر میدی! پس طبیعیه که من ازت نشونی نداشته باشم. همم یه عذر خواهی بهت بدهکارم؛ خوشحال میشم آدرس وبلاگتُ برام بنویسی.
پ.ن دوم : در حالی که به این هفته باید سگ مست کنم» فکر میکردم نیت دیگری کردم و دیوانُ باز کردم. فال امسالم ازحافظ این شد :
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود / وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر / آري شود وليک به خون جگر شود
خواهم شدن به ميکده گريان و دادخواه / کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تير دعا کرده ام روان / باشد کز آن ميانه يکي کارگر شود
اي جان حديث ما بر دلدار بازگو / ليکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کيمياي مهر تو زر گشت روي من / آري به يمن لطف شما خاک زر شود
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب / يا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غير حسن ببايد که تا کسي / مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
اين سرکشي که کنگره کاخ وصل راست / سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست / دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
درباره این سایت